من به تصویر ِ تو از پشتِ شیشه خیره و مست/ بی‌توجه به به جزِ صورتِ تو، هر چه که هست

کنارِ اتوبانِ همت جلوتر از همه می‌دوم. به راننده‌یِ ماشینِ زرد رنگ می‌گویم: «پایانه‌یِ بیهقی، دربست.» سر تکان می‌دهد و در را باز می‌کنم. برایِ بستنِ در کمی معطل می‌کنم تا سه نفر دیگر هم برسند. چهل و پنج دقیقه وقت داریم...

بقیه متن ادامه مطلب، کسی خواست بگه رمزُ بدم بهش. :)

× عنوان از آهنگِ پیله‌های شیشه‌ای هادی پاکزاد.

 کامنت

ادامه نوشته

6th eyes

نگاهم رو از هر کسی می‌دزدم و دوست ندارم کسی تویِ چشمام خیره شه، اما اگه این کار رو بکنی تویِ چشمام دو تا هیولا میبینی. تو هیچ‌وقت نمی‌فهمی اون هیولاها منظره‌یِ کوچیکی از منه که از منفذِ مردمکم بیرون زده، یا انعکاسِ تصویرِ تو تو چشمم.

این قدرت منه.

کامنت